دنبال کننده ها

۱۳۸۹ فروردین ۸, یکشنبه

حراجی دیگر

1
زندگی انگار به رنگ دیگری ست
در چشم من
دریایش،کویری پر آب
آسمانش به جای آبی ،سرخ
درختانش همه آبستن درد
زندگی انگار به رنگ دیگری ست
در چشم من
شاید هم باید عینک را عوض کنم من
به تعویض عینک دستم را بالا می آورم
در بین راه
یادم می آید
که من اصلا
عینکی نیستم
2
 برگ
خودش را به این سو و آن سو می زند که
زمین نخورد
باد پیروز می شود
درخت افسرده
زمین
پربار تر از

0 نظرات: